سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2

مفهوم جهاد
شهید مطهری در سخنان و آثار مختلف خود مفهوم جهاد در اسلام را به خوبی تبیین نموده است. او اعتقاد دارد «جهاد، یعنی مبارزه نو با کهنه به هر حال مقدس است؛ یعنی کهنه از آن جهت که کهنه است و از میان بردن وی جامعه را به سوی تکامل پیش می برد، استحقاق نابودی دارد نه از آن جهت که متجاوز است و دفع تجاوز مشروع و مقدس است.» ( 24: 421) «از نظر اسلام جهاد خودش یکی از ارکان است و مبارزه اساساً در اسلام قداست دارد.» (13: 553) او همچنین جهاد را که از نظر لغت به معنای کوشش است، با همت مضاعف گره زده و می آورد: «جهاد یعنی استفراغ وسع و به عبارت دیگر به کار بردن منتهای همت و نیرو. کلمه جهاد غالباً برای به کار بردن منتهای کوشش در برابر دشمن به کار برده می شود.» ( 20: 131) در جایی دیگر این گونه می گوید: «جهاد یعنی درگیری، حتی در تعبیر معنوی آن که جهاد با نفس است، انسان با موانع و مشکلات روبه رو می شود. همین طور که انسان نباید اسیر و زبون محیط خود باشد، اسیر و زبون موانع نیز نباید باشد.» ( 23: 614) با توجه به آنچه گذشت در اندیشه شهید مطهری جهاد به معنای یک مبارزه مقدس با نهایت همت در برابر دشمن برای استکمال جامعه است. در واقع ایشان زندگی حقیقی را در گرو جهاد تعریف می کند و می گوید: «هجرت و جهاد دو چیزی هستند که اگر نباشند، برای انسان جز زبونی و اسارت چیزی باقی نمی ماند. یعنی انسان آن وقت به معنی حقیقی انسان است که زبون آنچه به او احاطه پیدا کرده و به او چسبیده است یا خودش خود را به آن چسبانده، نباشد.» ( 23: 606)
به عقیده شهید مطهری با توجه به آیات قرآن ماهیت جهاد در اسلام، «دفاع و در واقع مبارزه با یک نوع تجاوز است.» ( 20: 241 و 244) با این وجود دفاع از نظر وی یک انفعال نیست، بلکه او دفاع را محدود معنا نکرده و بیان می دارد همان گونه که تجاوز ممکن است اشکال مختلفی داشته باشد ( 20: 244) به همین نسبت دفاع نیز معنایی گسترده دارد و معتقد است دفاع از حیات، مال و ثروت، سرزمین، استقلال، ناموس و همه اینها دفاع هایی است مشروع. (20: 242) پس در یک جمله «موضوع جهاد، دفاع است، مقصود دفاع به معنی محدود نیست که اگر کسی به تو با شمشیر و توپ و تفنگ حمله کرد دفاع کن؛ نه، به تو، یا به یکی از ارزش های مادی و یا به یکی از ارزش های معنوی زندگی تو و خلاصه اگر به چیزی که برای بشریت عزیز و محترم است و از شرایط سعادت بشریت به شمار می رود تجاوز شود دفاع کن.» ( 20: 259) و «دفاع به معنی اعم یعنی مبارزه با یک ظلم موجود.» ( 20: 227) اصولاً استاد، فلسفه جهاد در اسلام را همین امر می داند؛ «قرآن اساساً جهاد را که تشریع کرده است، نه به عنوان تهاجم و تغلب و تسلط است بلکه به عنوان مبارزه با تهاجم است.» ( 20: 231) و البته وی در ادامه، جهاد برای بسط ارزش های انسانی را نیز نام می برد؛ جهادی که در فقه از آن به جهاد ابتدایی تعبیر می شود و به نظر استاد تنها در زمان حضور امام معصوم(ع) جایز است. البته ایشان هم متفق با سایر علما در جهاد به معنای دفاع در مقابل متجاوز، جهاد را مطلقاً واجب دانسته و اذن امام را شرط نمی داند. (16: 625) چرا که چنین جهادی «از ضروریات زندگی بشر است» ( 20: 222) برای اثبات این امر وی به قرآن استدلال می کند. قرآن می گوید: اگر در مواقعی که تهاجم از نقطه مقابل شروع می شود این طرف دفاع نکند سنگ روی سنگ بند نمی شود، تمام مراکز عبادات هم از میان می رود: «وَ لَوْلا دَفْعُ اللـهِ النـاسَ بَـعْضَـهُمْ بِـبَعْـضٍ لَهُـدمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعُ وَ صَلَواتُ وَ مَساجِدُ یُذْکرُ فیهَا اسْمُ اللهِ» اگر خدا به وسیله بعضی جلوی تهاجم بعضی دیگر را نگیرد تمام این صومعه ها و مراکز عبادات خراب می شوند. ( 20: 262)
با این توضیحات به عقیده استاد شهید آنان که شبهه می کنند جنگ مطلقاً بد است. سخنی سست و بی اساس می گویند. ( 20: 221) او در تفاوت اسلام و مسیحیت جهاد را افتخار اسلام دانسته و می گوید: «می گویند مسیحیت این افتخار را دارد که هیچ اسمی از جنگ در آن نیست، اما ما می گوییم اسلام این افتخار را دارد که قانون جهاد دارد.» ( 20: 223)
یکی از مواردی که وی به آن تأکید فراونی دارد بعد اجتماعی جهاد است چرا که «اسلام دینی است که وظیفه و تعهد خودش می داند که یک جامعه تشکیل بدهد. اسلام آمده حکومت تشکیل بدهد، رسالتش اصلاح جهان است؛ چنین دینی نمی تواند بی تفاوت باشد، نمی تواند قانون جهاد نداشته باشد، اسلام دایره اش وسیع است. مسیحیت از حدود اندرز تجاوز نمی کند، اما اسلام تمام شئون زندگی بشر را زیر نظر دارد، قانون اجتماعی دارد، قانون اقتصادی دارد، قانون سیاسی دارد، چطور می تواند قانون جهاد نداشته باشد؟ (20: 223) مسئله جهاد، داخل در آن مسئله رابطه جامعه اسلامی با افراد و جامعه های دیگر است. جهاد به فرد مربوط نیست، حکم جهاد را در جامعه اسلامی شیعه باید فقط امام معصوم یا نایب امام صادر کند و ما می گوییم جهاد بدون اجازه امام یا نایب امام انجام نمی شود. جهاد مربوط به جامعه اسلامی است. لازمه حقیقت بودن دین، مسئولیت داشتن در دین است چه از نظر خود و چه از نظر جامعه. ( 42: 545)
شهید مطهری ویچژگی مهم جهاد اسلامی را الهی بودن آن می داند چرا که «جهاد اسلامی، ص رف شمشیر زدن و با دشمن اسلام جنگیدن نیست. [جنگیدن]  در راه خدا و به قصد رضای خدا جهاد است و الا ممکن است کسی در صفوف مسلمین هم باشد، از سربازهای دیگر هم بیشتر حرارت به خرج بدهد، بیشتر هم گرد و خاک کند اما اگر توی دلش را بشکافید، مثلاً شهرت، نام، افتخار، اسمم زیاد برده شود، عکسم چاپ شود، اسمم در تاریخ ثبت شود یا به هدفهای دیگر است»، ( 23: 584) لذا چنین شخصی را نمی توان مجاهد نامید.

آداب جهاد
بی تردید جهادی که با رنگ الهی صورت می گیرد خصو صیات و آداب متفاوتی با جنگهای دیگر دارد که شهید مطهری به این مواد نیز پرداخته است که اجمالی از نظرات وی خواهد آمد:
ثبات قدم: «یا ایهَا الَذینَ امَنوا اذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتوا»(انفال/45) وقتی که با دشمن روبه رو شدید ثابت قدم باشید. دستور ثبات و استحکام و پایداری است. ( 26: 372)
یاد خدا: «وَ اذْکرُوا اللهَ کثیراً» خدا را زیاد یاد کنید. این کار دو فایده دارد. یکی اینکه انسان در آن حال که به یاد خداست قوت قلب پیدا می کند. در واقع این دستور، مویدی است برای دستور اول که دستور ثبات است. دیگر اینکه آن حال، انسان را از هرگونه هوا و هوس دور می کند. شما برای خدا می جنگید، در یاد خدا باشید. ( 26: 274)
انضباط شرعی و عملی: «اطیعُوااللهَ وَ رَسولَهُ» از پیش خود کار نکنید. ببینید امر خدا چیست، همان را انجام بدهید. امر پیغمبر را اطاعت کنید که او ولی امر شماست؛ هم انضباط شرعی و هم انضباط عملی. انضباط شرعی یعنی دستورهای خدا را مو به مو عمل کنید. انضباط به اصطلاح نظامی یعنی دستور فرمانده خود را که خدا معین کرده است صد درصد به موقع به اجرا بگذارید.
عدم اختلاف: «وَ لاتَـنـازَعـوا» کوشش کنید خودتان با همدیگر اختلاف نداشته باشید که خیلی خطرناک است. تنازع نکنید که اگر تنازع بکنید «تَفْشَلوا» سست می شوید.
صبر: «وَ اصْـبِروا» خویشتندار باشید، امید به آینده داشته باشید، بدانید صبر ظفر می زاید. «ان الـلــهَ مَـعَ الصابِرینَ» ( 26: 270)
اخلاص: «وَ لاتَکـونـوا کالـذیـنَ خَرَجـوا مِنْ دِیارِهِمْ بَـطَراً» (انفال/47) مانند آن اشخاص نباشید که وقتی از خانه هایشان بیرون آمدند با بطر بیرون آمدند یعنی با غرور و تکبر و بی اعتنایی و منیت «وَ رِئـاءَ الـنـاسِ» و از روی تظاهر و خودنمایی بیرون آمدند. قهراً چنین اشخاصی فقط خودشان را می بینند، خدا را نمی بینند و «یَصُدونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ» و مانع مردم می شوند از راه خدا. شما مثل اینها نباشید ( 26: 276)
عدالت: قرآن کریم مکرر در تعلیمات خودش این دستور را یادآوری کرده است که در جهاد و مبارزه با دشمن از عدالت خارج نشوید، در سوره مائده می فرماید: ای اهل ایمان برای خدا قیام کنید، همیشه به عدالت گواهی بدهید، هرگز دشمنی یک قوم شما را وادار نکند بر اینکه عدالت نکنید (یعنی با دشمن خودتان هم به عدالت رفتار کنید)، به عدالت عمل کنید که عدالت به تقوا و پرهیزکاری نزدیکتر است. در آیه 190 سوره بقره می فرماید: در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما می جنگند ولی در جنگ هم اعتداء (یعنی از حد گذشتن) نکنید، از حد لازم نگذرید؛ خداوند معتدین و متجاوزین را دوست نمی دارد. ( 27: 144) یعنی شما با سربازی که آماده جنگ است بجنگید و در میدان جنگ هم نان و حلوا پخش نمی کنند، در آنجا باید زد و خورد، بجنگید، اما افراد دیگری که مرد جنگی نیستند، حالتشان حالت سربازی نیست، مثل پیرمردها، بچه ها، متعرض اینها نشوید و یا کارهای دیگری را که تجاوز می گویند مرتکب نشوید، مثلاً درخت ها را قطع نکنید، قنات ها را پر نکنید. ( 20: 232)
عدم تحمیل عقیده: شهید مطهری با ذتر آیاتی از قرآن اعلام می تند ایمان آوردن به زور و اجبار فایده ندارد و سپس نتیجه می گیرد: «هدف اسلام از جهاد، آن نیست که برخی مغرضین گفته اند که هدف اسلام اجبار است که هرکس کافر است باید شمشیر بالای سرش گرفت که یا اسلام اختیار کن یا کشته می شوی.» ( 20: 238) اسلام جهاد را برای تحمیل عقیده نمی خواهد، برای مانع از میان برداشتن می خواهد. وقتی طرف می گوید با تو جنگ ندارم، بنابراین دیگر مانعی برای تبلیغ عقیده ایجاد نمی کند، وقتی که مانعی برای تبلیغ عقیده ایجاد نمی کند او هم باید سرسختی نکند. (20: 263)

ارزش مجاهد و جهاد
روحیه جهادی داشتن از جمله اموری است که شهید مطهری بدان اشاره داشته است و ذیل آیه «یا ایهَا النبی حَرضِ الْمُوْمِنینَ عَلَی الْقِتالِ» بیان می دارد:
«مسلمانان و یا لااقل سربازان اسلامی همیشه باید آمادگی کامل برای جهاد داشته باشند. روح مسلمان همیشه باید آماده جنگ باشد. پیغمبر اکرم(ص) فرمود: آن کس که جهاد نکرده باشد و یا لااقل آرزوی جهاد را در دل خود پرورش نداده باشد (حدیث نفس به جهاد نکرده باشد) چنین کسی می میرد با نوعی از نفاق؛ این نفاقی که در این حدیث آمده است غیر از آن نفاقی است که انسان خودش هم می فهمد منافق است. این یک دورویی است که انسان خودش هم نمی داند.» ( 26: 324) «در همان حال صلح و سلم هم اینها روحاً مجاهد باشند. بعد می فرماید: اگر مومن با آن فقاهت ایمانی خودش و آن امر معنوی، تربیت جهادی هم پیدا کند، یک فرد از اینها مساوی است با ده فرد از آنها.» (26: 269)
جهاد با نفس نیز در تلام استاد مطهری ارزش بالایی دارد چرا که اعتقاد دارد: «پاک نگه داشتن اندیشه و نیت در مراحل نفی و انکار که همه سرگرمی ها درگیری با دشمن بیرونی است، آسان تر است. همین که نهضت به ثمر رسد و نوبت سازندگی و اثبات- که ضمناً پای تقسیم غنائم هم در میان است- برسد، حفظ اخلاص بسی مشکل تر است.» ( 24: 94)
«وَ تُـجـاهِـدونَ فــی سَـبـیـلِ الـلـهِ بِأَمْـوالِکمْ وَ أَنْفُـسِکم» جهاد به مال و جهاد به نفس. جهاد به نفس اعم است از جهادی که با دشمن خارجی و بیرونی باشد، همان که اصطلاحاً به آن می گوییم «جنگ» که یک مصداق بزرگ و اعلای [جهاد با نفس] است زیرا جهاد حقیقی مستلزم جهاد با نفس هم هست و دیگر خود جهاد با نفس اماره که شامل همه اعمال دیگر انسان می شود. هر عملی را که انسان بخواهد برای خدا انجام دهد، خودش نوعی جهاد با نفس است. ( 27: 260)
استاد شهید با استناد به سخنی از امیرالمومنین(ع) اعتقاد دارد، چه جهاد با نفس و چه جهاد اصغر از عهده هر کسی بر نمی آید «ان الْجِهـادَ بابُ مِـنْ ابْوابِ الْجَنهِ فَتَحَـهُ اللهُ لِخاصه اوْلِیائِهِ» همانا جهاد دری از درهای بهشت است؛ دری است که خداوند این در بهشتی را به روی همه کس نگشوده است. هر فردی شایستگی مجاهد بودن ندارد. خداوند این در را به روی دوستان خاص خویش گشوده است. مجاهدین بالاترند از اینکه بگوییم مساوی با اولیاءالله هستند. مجاهدین مساوی با «خاصه اولیاء الله» می باشند.
در قسمت دوم می فرماید: «وَ هُوَ لِباسُ التقْوی» . جهاد جامه تقواست. تقوا یعنی پاکی راستین؛ پاکی از آلودگی ها. ریشه آلودگی های روحی و اخلاقی چیست؟ خودخواهی ها و خودپسندی ها و خودگرایی ها و به همین دلیل مجاهد واقعی باتقواترین باتقواهاست؛ زیرا یکی پاک و متقی است از آن جهت که پاک از حسادت و تکبر است، مجاهد پاکترین پاکهاست، زیرا پا روی هستی خود گذاشته است؛ مجاهد پاکباخته است. لهذا دری که به روی پاکباخته ها باز می شود با دری که به روی سایر پاکها گشوده می شود متفاوت است. (24: 453)

منبع: مجموعه آثار شهید مطهری


  
وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) به فرموده صریح قرآن، جاودان، اسوه و شایسته همه خداباوران است: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً؛ مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی می باشد، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.» (احزاب: 21) اسوه پذیری از رسول خدا(ص) صفت حمیده ای است که هر کسی بدان متصف نمی شود؛ چه اینکه به موجب جمله «لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً» که به لحاظ قواعد زبان عربی، بدل از ضمیر خطاب در «لکم» است، اقتدا و تأسی کامل به رسول خدا(ص) توفیقی است که تنها نصیب کسانی خواهد شد که دل در گرو عشق خداوند دارند و او را بسیار یاد می کنند.
رسول مکرم اسلام(ص) که خود شایسته ترین اسوه حسنه مومنان هستند، به کرات یگانه دخترش را پاره وجود خویش، روح و ریحان خویش و جان و جانان خویش می خواند و با تعابیری گوناگون رضایت او را رضایت خود و ناراحتی او را ناراحتی خود اعلام می دارد. چنین تأکیدات متواتری از جانب رسول الله(ص) به چه هدفی صادر گردیده است؟ چرا پیامبر رحمت(ص)، بر این حقیقت فراوان تأکید می ورزد که فاطمه، پاره ای از وجود من است؟ آیا این همه تأکید جز برای آن است که توجه همه مومنان طول تاریخ را به اسوه پذیری از ابعاد زندگانی فاطمه(س)، در مقام استمراربخش سیره رسول الله(ص) جلب کند؟ چرا چنین نباشد در حالی که وجود فاطمه(س) از وجود رسول خدا(ص) جدا نیست. وجود فاطمه(س)، قسمتی از وجود رسول خدا(ص) است و سیره او جلوه دیگری از سیره رسول خدا(ص). وجود فاطمه(س)، مکمل وجود رسول خداست و اسوه گری فاطمه(س)، تکمیل کننده اسوه گری شایسته ترین اسوه حسنه است. فاطمه(س)، استمرار اسوه حسنه است و این است رمز و راز آن که سیره فاطمه(س) برای همه امامان از نسل او، حجت و الگو می گردد: «نحن حجه الله علی الخلق و فاطمه حجه الله علینا؛ ما (امامان معصوم) حجت خداوند بر مردمان هستیم و فاطمه(س) حجت (خداوند) بر ما.» (عوالم العلوم11: 5)
اسوه گری سیره فاطمه زهرا(س) چنان در اوج یگانگی است که وجود مبارک بقیه الله الاعظم(عج)، فاطمه(س) را اسوه نیکوی زندگانی خویش معرفی می فرماید: «و فی ابنه رسول الله لی اسوه حسنه؛ همانا در دختر رسول خدا(ص) برای من الگویی شایسته وجود دارد.» (بحارالانوار53: 178) در این روایت نکته ظریفی وجود دارد. حضرت ولی عصر(عج) نفرموده اند: «فی امی فاطمه...» بلکه می فرمایند: «فی ابنه رسول الله ...»؛ این تعبیر حاکی از آن است که اقتدای حضرت مهدی(عج) به حضرت زهرای مرضیه(س)، نه از آن جهت است که فاطمه(س)، مادر آن حضرت است بلکه بدین جهت است که آن دردانه هستی، دختر رسول خدا(ص) و استمرار وجود اوست؛ پاره تن رسول خداست و اسوه پذیری از وی، همان اسوه پذیری از رسول خداست.
قرآن کریم درباره حضرت مریم(س) می فرماید: «و ذ قالت الملائ که یا مریم ن الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی ن ساء العالمین» (آل عمران: 42) رسول خدا(ص) در تفسیر این آیه چنین بیان فرموده اند: «مریم(س) سرور زنان زمانه خویش بود، اما دخترم فاطمه(س) سرور همه زنان جهان، از آغاز تا فرجام آن است.» (همان 43: 24) از امیرالمومنین علی(ع) نیز نظیر این تعبیر در شأن حضرت زهرا(س) به کار رفته است. «اصبغ بن نباته» می گوید: از امیرالمومنین(ع) شنیدم که می فرمود: «به خدا قسم سخنی را می گویم که هیچ کس غیر از من به آن سخن لب نمی گشاید مگر دروغگو: وراثت از پیامبر رحمت(ص) از آن من است و همسر من بهترین زنان امت است «زوجتی خیر نساء الامه» و من نیز بهترین اوصیاء هستم.» (همان 43: 143)

  
در مورد رابطه با عربستان باید اذعان داشت که امروزه ایران به دلیل خصوصیت ذاتی خود و به دلیل اینکه نظام سیاسی ایران یک نظام مردمی و نتیجه یک انقلاب است، به همین دلیل است که ایران با حرکت‌های مردمی همراه است و نمی‌تواند از اینگونه حرکت‌ها به دور باشد. به همین دلیل عربستان که نمی‌تواند از چنین حرکت‌هایی دور باشد و در معرض چنین تغییراتی است، مقاومت می‌کند و اساسا یک موضوع چالشی بین دو کشور ایران و عربستان بوجود امده است. ایران موافق با تغییر وضع موجود و عربستان با حفظ وضع موجود است.

بنابراین رابطه بین ایران و عربستان دچار مشکل شده است. عربستان سعودی بر این باور است که هرگونه تغییر در بحرین منجر به تغییر در عربستان به ویژه مناطق شرقی این کشور به دلیل همگونی‌های موجود بین این دو منطقه خواهد شد. همانطور که می‌دانید بسیاری از عشایر و قبایل موجود در بحرین و در دو منطقه شیعه نشین احساء و قطیف که دو استان شرقی عربستان هستند، قبایلی در این دو منطقه که اکثرا خویشاوند هستند، وجود دارند و قطعاً هرگونه تغییری که در بحرین ایجاد شود به طور مستقیم بر این دو منطقه عرستان تاثیر خواهد گذاشت. به همین دلیل است که عربستان تمام مسایل موجود در بحرین را پیگیری می‌کند و سعی می‌کند که شرایط کنونی در بحرین حفظ شود.

بر همین اساس این امر که اکثریت مردم دنبال تغییر هستند را نایدیده می‌گیرد و به آنجا نیرو اعزام می‌کند تا بتواند شرایط حاکم را حفظ کند. این مساله که به صورت چالشی در روابط خارجی ایران و عربستان ظاهر شده، مهمترین عنصری است که باعث تیره شدن روابط دو کشور شده است. به تصور من تا زمانی که بحث بحرین به این شکل ادامه پیدا کند روابط ایران و عربستان به همین شکل متشنج باقی خواهد ماند.


  
عالمان و اندیشمندان دین همواره چون ستاره ای در آسمان ایمان راستین و یقین حقیقی درخشیده و از طریق رفتار، گفتار و کردار حیات بخش و آموختنی، دیگران را به سمت سعادت، خودسازی و مقام های والای انسانی هدایت نموده اند. یکی از این بزرگمردان جهان اسلام و مفاخر علمای امامیه که بی اغراق ضرب المثل زهد و تقوا در تاریخ اسلامی ماست، شیخ احمد بن محمد مقدس اردبیلی نجفی است.
احمد بن محمد اردبیلی، مشهور به «مقدس»، «مقدس اردبیلی» و «محقق اردبیلی» از فقها، علما و متکلمان بزرگ تاریخ تشیع است که به شیخ اکمل و اعلم نیز مشهور است. البته صاحبان برخی کتب دینی چون «حر عاملی» و محدثان «نوری» و «قمی» ایشان را با عناوین فاضل، عابد، زاهد، محقق، متقی، مقدس و جلیل القدر نیز یاد کرده اند. وی در قرن دهم هجری قمری و هم عصر با صفویان، در روستای «نیار» از توابع شهر اردبیل، از صلب پدری صالح و پاک و رحم مادری علویه با داستانی مشهور در کتاب های دینی چشم به جهان مادی گشود. علاقه وی و فضای روحانی و معنوی خانواده، ایشان را بر آن داشت که پس از پایان تحصیلات ابتدایی و رشد و شکوفایی علمی، در مسیر زهد و تقوا و دانش و معرفت گام بردارد. بنابراین به قصد تحصیلات عالیه، به نجف اشرف مهاجرت کرد و با بهره گیری از فضای علمی و مـعـنوی نجف اشرف مجاورت آن خاک اقدس را پذیرفت و علی رغم دعوت های مکرری که از سوی امرا و حکام صفوی از او برای سفر به ایران به عمل آمد، نپذیرفت و تدریس و تدرس را بر استفاده از مزایای اجتماعی و سیاسی حضور در دربار ایران ترجیح داد. مشق معرفت، زهد و کمال در جوار حضرت علی(ع)، وی را به درجه ای از معرفت و تقوا رساند که مرجعیت و ریاست تامه شیعه پس از شهید ثانی در نجف بر عهده ایشان گذاشته شد.
مقدس اردبیلی، علوم منقول (فقه و حدیث) را در نجف از علمای بزرگی چون سید علی صانع، محدث و محقق بزرگ که همگی از شاگردان شهید ثانی بودند، فرا گرفت و برای آموختن علوم معقول چندی در شیراز نزد مولانا جمال الدین محمود شیرازی کسب فیض نمود. وی افزون بر علوم معقول و منقول به علم هیئت، نجوم و افلاک و ریاضیات نیز علاقه زیادی داشت و در این علوم از مولی الیاس اردبیلی که خود از دانشمندان قرن دهم و دایی مقدس اردبیلی بود، استفاده کرد. مقدس اردبیلی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان در آن زمان بود که مردم به دلیل توان علمی وی در مسائل عبادی، اجتماعی، اخلاقی به وی مراجعه کرده و پاسخ می گرفتند. وی متکلم، فقیه عظیم الشأن و مفسری بزرگ بود.
مقدس اردبیلی در مسائل اصولی، بسیار دقیق و در مسائل فقهی نیز کالبدشکافی می نمود که تألیفات ایشان بهترین دلیل این مدعا است. وی که فقیهی ژرف نگر بود، در مسائل علمی نظرات بسیار دقیق و در مواردی آرای جدید و نادری داشت که این دقت نظر علاوه بر این که از خصایص و ویژگی های انکارناشدنی ایشان بود، به مسائل فقه، اصول، تفسیر و کلام نیز رونق و جلوه خاصی می بخشید به طوری که علما به آرا و نظرات دقیق ایشان اهمیت زیادی می دادند و حتی هم اکنون نیز نظرات ایشان نزد علمای معاصر از اهمیت خاصی برخوردار است.
یکی از ویژگی های بارز عالمان دینی مهم شمردن تحصیل، مطالعه زیاد، تحقیق عمیق و کوشش در تدریس است. مقدس اردبیلی به مطالعه اهمیت زیادی می داد؛ به گونه ای که وی ثلث اول شب را می خوابید، سپس بیدار شده و پس از خواندن نماز شب به مطالعه می پرداخت. اکثر عالمان همین ساعت را جهت مطالعه انتخاب می کردند. محقق اردبیلی هنگام مطالعه فکرش را متمرکز در موضوع می نمود، غالباً مدت زمان مطالعه او طولانی بود و تا به عمق مطلب نمی رسید دست از مطالعه نمی کشید. زمانی محقق اردبیلی بر کرسی تدریس تکیه زد که حوزه نجف اشرف به واسطه شهادت شهید اول و شهید ثانی در سکوتی غریب فرو رفته و دیگر رونقی نداشت. مقدس در این اندیشه فرو رفت که چگونه می تواند این سکوت را بشکند، او می بایست انقلابی در حوزه به وجود می آورد. از این رو آستین همت خویش را بالا زد و مجدانه کوشید تا حوزه نجف را به جنب و جوش سابق خویش درآورد .
اندیشه سیاسی محقق اردبیلی را در چند شماره آتی پی خواهیم گرفت. نظرات سیاسی ایشان را می توان از مباحث مطرح شده در مجموعه آثار وی به ویژه در کتاب های فقهی او به دست آورد.

  
   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :30
بازدید دیروز :10
کل بازدید : 65985
کل یاداشته ها : 64


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ